تئاتر رینارد روباهه
تئاتر زمین مهربانی
بابا جونم منو به تئاتر برد و کلی هم عکس قشنگ ازم گرفت ...
تئاتر قصه یک شب خیالی
قصه این تئاتر ماجرای پسر بچه ای بود که بدنبال الگوهای خارجی و کارتونی بود اما یک شب تو خواب شخصیتهای مورد علاقش اومدن مرد عنکبوتی ، لاکپشت نینجا و هیچ کار واقعی نتونستن براش بکنن چون همه اون اتفاقا فیلم بود و جلوه های ویژه .در عوض با قهرمان واقعی آشنا شد که یک رزمنده دفاع مقدس بود قصه جالب و متفاوتی بود ...
تابستان۹۷(بخش دوم)
توی بخش قبل گفتم که کلاس ژیمناستیک و شروع کردم اما برای پر کردن ساعتهای طولانی روزهای تابستون کم بود و تصمیم گرفته شد که ادامه آموزش شنام رو هم برم . خوش شانسی اینکه نزدیک خونمون یک استخر تر تمیز و خوشگل موشگل باز شده بود که کارمونو خیلی راحت میکرد. یادم نمیاد پارسال تعریف کردم یا نه ؛ برای بار اول تابستون پارسار بود که به کلاس خصوصی آموزش شنا رفتم . البته خواهرمم به تعداد جلسات من تفریحی خریده بود تا همراه من باشه تو استخر . پارسال مقدمات رو خیلی خوب و اصولی یاد گرفتم جوری که امسال مربی جدیدم خیلی تعجب کرد که اینقدر خوب تو ذهنم مونده و اصلا نیاز به تکرار و تمرین نداشت . دست خاله تارای عزیزم درد نکنه که انقدر خوب بهم یا...
تابستان ۹۷(بخش اول)
افتادن اولین دندان شیری
بلاخره بعد از مدتها انتظار به آرزوی عجیبم رسیدم و اولین دندون شیریم افتاد چند ماهی بود در حسرت افتادن دندون دیگران از جمله محمد صادق بودم و مامان و با سوالای مکرر و پی در پی راجع ب اینکه پس کی دندون من میفته و چرا هنوز نیفتاده ... کلافه میکردم چون تولد امسالم هم مصادف با اربعین بود اواخر تابستون جشن تولدم رو اصفهان گرفتیم اما چند روز قبلش یهو فهمیدم دندونم کمی لقه . در حالیکه من از خوشحالی روی پا بند نبودم مامان بهم یک اولتیماتوم بسیار محکم داد ک نکنه باهاش ور بری و لقتر از اینی ک هست بکنیش . هیچ کاریش نداشته باش تا تولدت بگذره منم قبول کردم و خدایی سر قولم موندم . اما هفته پیش یک تکه فلز گاز گرفتم و گاز گزفتن همانا و لق شدن دندو...