یادداشت های کودکی من

من عطرینم غنچه ای که بتازگی برشاخه زندگی روئیده وقراره شکفتن وجودم وباز شدن یکی یکی گلبرگهای زندگیم رو اینجااززبون خودم وبه قلم مامانم بخون

استعدادهام شکوفا میشه

اخرین هفته ماه چهارمه و من روز به روز که بزرگتر میشم خلاق تر هم میشم . خیلی هم تنوع طلب تشریف دارم و از اونجایی که این یک درد مشترک بین من و مامانمه منو خیلی خوب درک میکنه .   ماجرا ازین قراره که اولش چند روزی با عروسک موزیکاله بازی کردم . مامان شست و من خوردمش ،هی خوردمش .مامان روشنش کرد و من پاشو گرفتم تا تو دستم ویبره بره ،هی ویبره بره . دست تو چشمش کردم ،شاخکشو خوردم .فشارش دادم رو زمین تا درجا نرمش کنه و.....    .اما بعد از همه این کارها خسته شدم و یک مدل جدید اختراع کردم . وقتی تو بغل مامان نشسته بودم و عروسکه داشت جلوم رژه میرفت پامو گذاشتم روش و محکم نگهش داشتم .خیلی باحال بود.همش میخواست راه بره اما نمی...
1 بهمن 1391

شیرین کاری های این ماهم1

از جمله خوردنیهای مورد علاقم دستمه که یک سره باید تو دهنم باشه .فرقی هم نمی کنه کدوم انگشت ،شست باشه یا سبابه اگه مشت هم باشه که چه بهتر.دستکش و اینا هم هیچ رقمه جلو دارم نیست.چنان حرفه ای دست با طعم دستکش میخورم بیا وببین.صدای ملچ مولوچ مکیدن دستکشم تا هفت تا گهواره اونورتر میره.از همین روست که مامان محترمه مجبوره روزی دو سه بار دستکشمو عوض کنه و بشوره و زود خشک کنه چون مصرفم زیاده.                                            ...
12 ارديبهشت 1393