یادداشت های کودکی من

من عطرینم غنچه ای که بتازگی برشاخه زندگی روئیده وقراره شکفتن وجودم وباز شدن یکی یکی گلبرگهای زندگیم رو اینجااززبون خودم وبه قلم مامانم بخون

درخشان!!!!

بعد از ظهر بود و مامان استراحت میکرد . تلفن زنگ زد . خاله بودن که خبر دادن دارن برای دیدنمون میان اینجا . خونه که مرتب بود اما من دویدم مامان و بیدار کردم گفتم :" پاشو پاشو خاله اینا دارن میان . برای درخشان کردن خونه بتو نیاز داریم." ...
27 فروردين 1397

آغاز سال یکهزار و سیصد و نود و هفت هجری خورشیدی

بهارانه امسال در قالب کارت پستال تبریک عید تقدیم عطرین جان و بقیه عزیزان شد به ترتیب خاله، دایی بزرگه ، دایی کوچیکه ، دختر بزرگه ، دختر کوچیکه و همسر بمناسبت روز پدر؛ که به فراخور حال هریک و اتفاقات خجسته زندگی هرکدامشان نگارش شد. باشد که یادگاری در این گنبد دوار بمانددددد...
27 فروردين 1397

خنک

تابستون در راهه یک پیشنهاد خنک و خوشمزه : اسموتی توت فرنگی کاری هم نداره و ساده اس توت فرنگی ، موز ، شیر ، بستنی ، شکر به دلخواه و یخ همه رو داخل مخلوط کن ریخته و بعد از آماده شدن نوش جان کنید   ...
23 فروردين 1397
1