اولین ها در شش ماهگی 3
خب، به فضل و لطف الهی امروز تونستم با روروک یک تکونی به خودم بدم . تا قبل از این همش مینشستم توش و هرچی مامان یا ثمین بهم اصرار میکردن ،جلوی روم ورجه وورجه میکردن ،شکلک در می اوردن ،از جام جُم نمیخوردم . بربر نگاشون میکردم انگار که نه انگار . اما امروز دیگه تصمیم گرفتم دل این بنده های خدا را شاد کنم و خیالشون را راحت . بنابراین با سلام و صلوات یک مسیری را دنده عقب گرفتم و رفتم و چه بسیار مورد تشویق و تمجید اهالی خونه قرار گرفتم .