یادداشت های کودکی من

من عطرینم غنچه ای که بتازگی برشاخه زندگی روئیده وقراره شکفتن وجودم وباز شدن یکی یکی گلبرگهای زندگیم رو اینجااززبون خودم وبه قلم مامانم بخون

ماس ،دس

1392/9/21 0:56
نویسنده :
352 بازدید
اشتراک گذاری

ماست تنها خوراکیه که دهنم و براش باز میکنم و یه میل خودم میخورم . این موضوع یکی دو هفته اس کشف شده چون قبلا بهم ماست نداده بودن که . حالا شدت علاقه را ببینین که نه تنها خودم میخورم بلکه دیروز تا مامان گفت بیا بهت ماست بدم منم گفتم ماس جیغها بود که کشیده شد و بوسها که بر سر و صورتم زده شد. تا امروز صبح که 1000 بار منو مجبور کردن بگم ماس . امروز تازه چشممون و از خواب باز کزده بودیم که مامان منو یک محکی زد و به جای اینکه بگه عطرین جان بگو ماست گفت عطرین جان بگو دست منم زودی دستامو زدم به هم و گفتم دس . فورا هم  پشیمون شدم چون انقدر منو چلوند که صدام دراومد. بعد گفت بگو نازی،من که قبلا میگفتم نایی با کمی مکث گفتم ناسی و دوباره همون اش و همون کاسه .

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)