یادداشت های کودکی من

من عطرینم غنچه ای که بتازگی برشاخه زندگی روئیده وقراره شکفتن وجودم وباز شدن یکی یکی گلبرگهای زندگیم رو اینجااززبون خودم وبه قلم مامانم بخون

اندر احوالات ما

1392/9/24 1:55
نویسنده :
260 بازدید
اشتراک گذاری

نقل است که از جمله حرکات و سکنات دلپذیر و شیرین مان در این ایام یکی بوسه زدن است بر روی ابوی معظم و والده مکرمه و همشیره از جان بهترمان، با لبهایی که از نرمی برتر از حریر وابریشم است و از طراوت بسان شبنم و دهانی چون قند و عسل که موقع باز شدن طعنه میزند به غنچه گل که نشکفد

 

 

و دیگر نوازش ایشان است با لفظ نایی نایی که دست های مبارکمان را بر سرو رویشان میکشیم به نیت نوازش و پاری اوقات هم چنگ میزنیم به جای ان ووقتی هم مارا تذکر میدهند که پنجه نه و نازی اری ما یک چنگ دیگر به صورت ایشان زده و فی الفور خودرا نازی میکنیم

 

 

از انجا که هرزمان والده مان به خواب روند انگار که بلایی عظیم نازل شده و مارا یارای تحمل چنین مصیبتی نباشد که ایشان را هرچند برای دقایقی کوتاه در خواب ببینیم بر بالینشان حاضر گشته و با شکربوسه های خود و نایی نمودن در بیدار کردنشان اهتمام می ورزیم که کدام مادری است که طاقت بیاورد محبت های بی ریای طفل خردسالش  را بی پاسخ گذارد هرچند خسته و طالب خواب باشد و صد البته که اگر این نوازشها و بوسه ها عقیم بماند از راه دیگر که همانا چنگ زدن است والده محترمه را مستفیض می فرماییم

 

 

 

 

 

 

 

 

و ازین قسم محضوضات زیاده فراهم است برای اهل بیت ما که روزگار خوشی میگذرانند با لطایف و ظرایف ما


پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)