اندر احوالات ما
نقل است که از جمله حرکات و سکنات دلپذیر و شیرین مان در این ایام یکی بوسه زدن است بر روی ابوی معظم و والده مکرمه و همشیره از جان بهترمان، با لبهایی که از نرمی برتر از حریر وابریشم است و از طراوت بسان شبنم و دهانی چون قند و عسل که موقع باز شدن طعنه میزند به غنچه گل که نشکفد
و دیگر نوازش ایشان است با لفظ نایی نایی که دست های مبارکمان را بر سرو رویشان میکشیم به نیت نوازش و پاری اوقات هم چنگ میزنیم به جای ان ووقتی هم مارا تذکر میدهند که پنجه نه و نازی اری ما یک چنگ دیگر به صورت ایشان زده و فی الفور خودرا نازی میکنیم
از انجا که هرزمان والده مان به خواب روند انگار که بلایی عظیم نازل شده و مارا یارای تحمل چنین مصیبتی نباشد که ایشان را هرچند برای دقایقی کوتاه در خواب ببینیم بر بالینشان حاضر گشته و با شکربوسه های خود و نایی نمودن در بیدار کردنشان اهتمام می ورزیم که کدام مادری است که طاقت بیاورد محبت های بی ریای طفل خردسالش را بی پاسخ گذارد هرچند خسته و طالب خواب باشد و صد البته که اگر این نوازشها و بوسه ها عقیم بماند از راه دیگر که همانا چنگ زدن است والده محترمه را مستفیض می فرماییم
و ازین قسم محضوضات زیاده فراهم است برای اهل بیت ما که روزگار خوشی میگذرانند با لطایف و ظرایف ما