یادداشت های کودکی من

من عطرینم غنچه ای که بتازگی برشاخه زندگی روئیده وقراره شکفتن وجودم وباز شدن یکی یکی گلبرگهای زندگیم رو اینجااززبون خودم وبه قلم مامانم بخون

خانم سیاستمدار

1392/9/27 0:10
نویسنده :
284 بازدید
اشتراک گذاری

خواهر جونم دیشب یک گوشی نو خرید .

خوبیش اینه که گوشی سابقش به من ارث رسیده

اما بدیش اینه که دیگه باید به خواب ببینم به این گوشی جدیدش دست بزنم


امشب بابا و ثمین سرگرم گوشی نو بودن که تنظیماتش و درست کنن و به خیال خودشون سر من هم با گوشی سابق گرم بود. منم زیر چشمی داشتم میپاییدمشون . تا فرصت را مناسب دیدم بلند شدم رفتم سمت بابا و همزمان که داشتم میگفتم نایی نایی(نازی) سعی کردم با اون دستم گوشی را بکشم که بابا سریعتر از من عمل کرد و گوشی مزبور جان سالم به در برد.


بله من به فراست دریافتم که نایی گفتن و نایی کردن فقط برای ابراز محبت نیست و کاربردهای دیگه ای هم داره مثل اینکه بخوای کسی را تبدیل به یک موجود شریف گوش دراز کنی تا به خواسته ات برسی . هرچند که این بار موفق نشدم ولی برای شروع که خیلی خوب بود چون همه خانوادم بالاتفاق گفتن عجب سیاستی داره

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

الهام(مامان اميرحسين)
29 آذر 92 16:47
دو قدم مانده به رقصیدن برف یک نفس مانده به سرما و به یخ چشم در چشم زمستانی دگر تحفه ای یافت نکردم که کنم هدیه تان یک سبد عاطفه دارم همه تقدیم شما یلدات مبارک گلم
امیرمهدی کوچولو
3 دی 92 23:53
عزیزم گوشی نو مبارک خواهرت و گوشی کهنه هم مبارک خودت باشه. خدا هر دوتونو حفظ کنه. ممنونم خاله جون ایشالا امیر مهدی جون هم سالم و سلامت زیر سایه شما باشه