یادداشت های کودکی من

من عطرینم غنچه ای که بتازگی برشاخه زندگی روئیده وقراره شکفتن وجودم وباز شدن یکی یکی گلبرگهای زندگیم رو اینجااززبون خودم وبه قلم مامانم بخون

اولین برف من

1392/11/16 19:23
نویسنده :
250 بازدید
اشتراک گذاری

برای اولین بار من برف را دیدم . چقدر قشنگ و عجیب بود . مامان ازم خواست بگم برف . من گفتم بَـــــــــــــــــپ .بعد با مامان و خواهرم رفتیم بیرون و از نزدیک برفارو دیدم . عکس هم گرفتیم . هرچند از دور برف و بیشتر دوست داشتم تا از نزدیک چون هم میخورد تو چشمم هم موقع عکس تکی خوردم زمین و صورتم پر برف شدگریه

 

 

من و مامان

 

 

من و ثمین

 

 

چند ثانیه قبل از حادثه

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (4)

مریم(مامان ثنا جون)
20 بهمن 92 7:45
سلام عطرین جون خوبی خاله تا من نیام بهتون سر بزنم شما هم نمیای قربونت برم چقدر ماه شدی ..با اون شیرین زبونیات.. خاله جون ما همیشه به یادتون هستیم
الهام(مامان امیر حسین)
20 بهمن 92 19:42
عکسات با مامان و خواهرت خیلی قشنگه سرما نخوری فینقیلی!! __ (¯`·.·'¯) _______ ___ `·.,(¯`·.·'¯) _____ _______ `·.,(¯`·.·'¯) __ ___________`·.,.·´ ___ چشماتون قشنگ میبینه تو برفا که خوردم زمین صورتم سوخت تا چند روز قرمز بود
الهام مامان علیرضا
24 بهمن 92 14:29
عجب برفی اومده تهران. ما تهران نبودیم و ندیدیم خوشحالم که بهت خوش گذشته عزیزم برف ک خیلی خوب بود فقط من یک کم میترسیدم نه که برام تازگی داشت حیف شد ایشالا برف سال دیگه
مامان پارمیس
27 بهمن 92 2:35
ای جون دلم با این حرف زدنت عســــــــــیسم چه مامان و خواهر جیگری سفید برفیه من نمیگی میری تو برفا من گمت میکنم وای خاله خجالتم میدینمامان و خواهرم هم میگن چشماتون جیگر میبینه مرسی