یادداشت های کودکی من

من عطرینم غنچه ای که بتازگی برشاخه زندگی روئیده وقراره شکفتن وجودم وباز شدن یکی یکی گلبرگهای زندگیم رو اینجااززبون خودم وبه قلم مامانم بخون

حسن ختام دوماهگی

1391/10/10 23:15
نویسنده :
337 بازدید
اشتراک گذاری

قرار نبود از مسائل غمگین کننده بنویسم ولی چاره ای نیست چون زندگی همینه یک پیانوه با ترکیب کلیدهای سیاه وسفید.

دونه های صورتم بدتر شد وحسابی هم میخارید. دکتر ممیشی یک داروی ساختنی دادکه سر دو سه روز خیلی بهتر شد اما گفت که به پروتئین گاوی حساسیت دارم ومامانم نباید شیر بخوره تا من خوب شم.

واما پایان دوماهگی همراه بود با یک واکسن درست وحسابی که پاهامو از کار انداختبی انصافا به هر دوتا رون پام هم زدند .خدارا شکر تب نکردم چون مامانم قبل رفتن بهم قطره استامینوفن داد .

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)