یادداشت های کودکی من

من عطرینم غنچه ای که بتازگی برشاخه زندگی روئیده وقراره شکفتن وجودم وباز شدن یکی یکی گلبرگهای زندگیم رو اینجااززبون خودم وبه قلم مامانم بخون

این درسهاروکجاخوندی؟این مشقهارو...

1393/4/27 1:55
نویسنده :
206 بازدید
اشتراک گذاری

عمده خرابکاری من ظرف برنجه که روزانه سرش ایستادم و دارم با برنجها بازی میکنم و پخش میکنم . امروزدیگه عملم رفت بالا و چند مشتش رو ریختم کف آشپزخونه . مامان تا دید با لحن ناراحتی رو به من پرسید وای این برنجهاروکی ریخته؟منم ریلکس جواب دادم ثمین!!!!!!!!ثمین این شکلی شدتعجب منم که برای خودم تو افق سیر میکردم این شکلیمتنظر

 

عصری بابا همه مارو برد خرید . اما تنها کسی که یک خرید حسابی کرد من بودم. برای افطار رفتیم رستوران و بعدش هم رفتیم پارک آبشار. موقع برگشت به خونه سر خیابون فرعی که رسیدیم ذوق زده گفتم اِسیدیم{رسیدیم} مامان با تعجب گفت چی ؟یکبار دیگه بگو؟ دوباره گفتم رسیدیم و به سمت کوچه مون اشاره کردم که یعنی بابا باید بپیچه یعنی یک همچین بچه باهوش خوردنی هستم منخوشمزهبوس

پسندها (5)

نظرات (3)

فرزانه (مامان آرین)
27 تیر 93 13:02
ماشاالله به عطرین خانم گل و نازنین. ممنون عزیزم
مامان طاها و رها
27 تیر 93 16:37
با سلام با افتخار لینک شدین. عطرین جونو ببوس ممنون لطف دارین
فرزانه (مامان آرین)
27 تیر 93 17:36
دوست عزیز م شماهم با افتخار لینک شدین باعث افتخار ما هم هست