شیرین زبونی جدید قسمت آخر
توجه توجه توجه
این یک اعلام عمومی و رسمیه
از همین جا و همین تریبون میخوام اعلام کنم که سخن گفتن و به عبارتی حرف زدنم تقریبا تکمیل شده و جملات و کلمات را به محض شنیدن یا خودبه خود ادا میکنم و توی ادای حروف هم هیچ مشکلی ندارم مگر حرف {ر} که ادا نمیکنم که تازه به قول خاله خیلی هم قشنگتره مثلا ارسلان رو میگم اسلان یا ترسیدم را میگم تسیدم که کودکانه و زیبا به گوش میرسه .
به علت سرعت یادگیری و حرف زدنم دیگه ازین به بعد پستی به نام شیرین زبونیهای جدید نخواهیم داشت چون اینطوری مجبوریم بیشتر پستهامون رو به این موضوع اختصاص بدیم .مگر در موارد خاص یا خیلی جالب و مهم .
برای حسن ختام چند تا از اخرین جمله بندیهام و کلمات قشنگم رو مینویسم
لیوان دوغ نصفه بود مامان پرسید همشو بخورم؟منم سر تکون دادم . بعد که تموم شد گفتم همه دوغو خوردی؟ انقدر این جمله با لحن قشنگی ادا شد که بابا که خواب بود بیدار شد و خندید.
مامان لباس پوشید
انگشتم سوخت
گیر کرده
روشن کن
تلفن قطع کرد
آی دلم درد میکنه
یخچال چی داریم؟
دست بشورم
و با دیدن خوشه انگور و خلقت زیبای خداوند رو به مامان گفتم خوشگله
حوله را قبول ندارم و بعد شستن دستم حوله را رد میکنم و میگم دستمال
توی ماشین که عقب نشسته بودم و میخواستم بابا و ثمین را صدا بزنم گفتم بچه ها!
خواب بودم مامان خواست پتومو درست کنه فکر کردم میخواد برش داره محکم گرفتمش و گفتم مالمه