یادداشت های کودکی من

من عطرینم غنچه ای که بتازگی برشاخه زندگی روئیده وقراره شکفتن وجودم وباز شدن یکی یکی گلبرگهای زندگیم رو اینجااززبون خودم وبه قلم مامانم بخون

ازین دست مکالمات

1393/6/31 16:36
نویسنده :
330 بازدید
اشتراک گذاری

 بعضی مکالمات معمولی هستن . بعضیهاشون خنده دارن . بعضی دیگه شاخهای آدمو رشد و نمو میدن و بعضیهاشون آدمو به فکر میبرن:

 

مامانم داره آرایش میکنه . میگم به منم بده میگه نه این مال مامانهاس. منم دستمو میذارم رو چشمم ادای گریه کردن در میارم و میگم اووهو اوهو من چش ندارم {منظور خط چشمه}

 

صبح میرم تو اتاق خاله و بهش سلام میکنم . خواب الود جوابمو میده . باز من میگم سلام خاله و هنوز شُل جواب میگیرم بازم سلام میکنم و خاله مجبورررر میشه بگه سلام خاله جون عزیزم خوبی ؟ بعد من میگم خاله بیدار شدی؟ میگه بلــــــه . میگم پس بلند شو 

 خاله اتاقش سوییته یعنی سرویس جداگانه داره .  طبق معمول که از همه سوال میکنم گوشی مال شماس؟ لباس مال شماس؟ ...میرم دم دستشویی ازش میپرسم توالت مال شماس؟

 

یک چیز خطرناک برمیدارم مامان میگه دست نزن بده به من . میگم تورو به خدا دستم باشه

 

کنترل تلوزیون دست مامانمه و داره کانالهارو عوض میکنه یک جا نگه میداره میگم اینجا نذاراصلا متوجه نیست که با اون دارم حرف میزنم همینطور داره کار خودشو میکنه میرم جلو، تو چشماش نگاه میکنم و میگم :گفتممم اینجاااا نذاررر

 

روزانه ازین دست مکالمات زیاد داریم ...

 

پسندها (3)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (1)

مامان پارمیس
20 مهر 93 16:28
فدایییییییییییییییییییییی شیرین زبونیهات سفید برفی من عشقمممممممم مامان پارمیس جون چقدر دلمون براتون تنگ شده بود . ابراز محبت تون یک جور خاصی به دل میشینه