یادداشت های کودکی من

من عطرینم غنچه ای که بتازگی برشاخه زندگی روئیده وقراره شکفتن وجودم وباز شدن یکی یکی گلبرگهای زندگیم رو اینجااززبون خودم وبه قلم مامانم بخون

یک خانه دارعالی

1392/8/26 17:27
نویسنده :
226 بازدید
اشتراک گذاری

دایی مهدی از مامانم که تو آشپزخونه بود پرسید: خواهر جلوی عطرین میز تلوزیون پاک کردی؟ مامانم گفت آره چطور مگه ؟ گفت بیا خودت ببین . و مامانم منو دید که با لنگه جورابم میکشیدم روی میز ال ای دی و بعد هم دولا شدم و به طبقه پایینش هم کشیدم . 

 

با دایی مهدی م عمو زنجیر باف بازی کردیم و این دفعه اونی که از خنده مرد دایی بود.

 

نظر دایی راجع به من اینه : میگه با لحنش{همون لحن مخصوص خودم} همه حرفها و مقصودشو میرسونه .

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)