یادداشت های کودکی من

من عطرینم غنچه ای که بتازگی برشاخه زندگی روئیده وقراره شکفتن وجودم وباز شدن یکی یکی گلبرگهای زندگیم رو اینجااززبون خودم وبه قلم مامانم بخون

مولودی

1392/11/4 11:41
نویسنده :
249 بازدید
اشتراک گذاری

به مناسبت این ماه فرخنده{ربیع الاول} مادر جشن مولودی مفصلی با حدود 200 نفر مهمون خانم برگزار کردن. ما هم چند روز قبلش به اصفهان رفتیم . مراسم خیلی خوبی بود. خانم جلسه شون خیلی قشنگ و متفاوت برنامه اش رو اجرا کرد. پذیرایی هم عالی بود . از میوه و شیرینی و شکلات گرفته تا تخمه و ساندویچ کوکو سبزی . 

در طول مراسم منم چکمه هامو گرفته بودم بغلم و پیش مامان نشسته بودم . محبوبه جون به مامان گفت کاش لباس تولدشو بهش می پوشوندین اما بعد خودش گفت نه چشمش میزدن همینطوری هم کلی نگاه بهش هست . از تولدم هم باز تعریف کرد و گفت خیلی تولد تکی بود خیلی بهمون خوش گذشت.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)