یادداشت های کودکی من

من عطرینم غنچه ای که بتازگی برشاخه زندگی روئیده وقراره شکفتن وجودم وباز شدن یکی یکی گلبرگهای زندگیم رو اینجااززبون خودم وبه قلم مامانم بخون

جشن تولد وبلاگی

1393/8/8 8:0
نویسنده :
1,636 بازدید
اشتراک گذاری

عطر عطرین چو بپاشید به پاییزدلم

همه تن جان شدم و شوق بهاری دارم

ای خدا شکر که از لطف و عنایات تو من

بهترین  هدیه  ایام  به  بالین  دارم 

 

     

 

در خیالم دختری را دیدم آبی

رنگ سقف آسمان زیبا

و چه بس رخشان بود

پیچکی سبز و بلند

قد بس افراشته بود

تامگر پنجره را چشم رسد

و ببیند نظری،گل روی دختر

راستی قصه امروز دلم 

که کمی بارانیست

گل روی عسلین عطرین است

 

به جشن تولد وبلاگی عطرین جون خوش آمدین.  قدمتون به چشم . بفرمایید.

 

حالا به افتخار عطرین جان یک دست جانانه و سوت و جیغ و هورا .............

 

 

تولد تولد تولدت مبارک،مبارک مبارک تولدت مبارک

بیا شمعها رو فوت کن تاصدسال زنده باشی

لبت شاد و دلت خوش چو گل پرخنده باشی 

 

صبح جمعه بود و صبح عید قربان. سفره صبحانه پهن بود اما ثمین هنوز میخواست بخوابد. هرچه صدایش کردم نیامد . دلمان میخواست دورهم باشیم . برای همین فکری کردم و گفتم : ثمین بیا شاید این اخرین صبونه سه نفری باشه که میخوریم. ناگهان از جا پرید.پرسید:راست میگی؟ ولی هنوز که یک هفته مونده . گفتم شاید اره شاید هم نه . صبحانه را خوردیم و پیشگویی من درست از اب درامد . درست سه روز بعد در حالی که هنوز مهلت داشتیم و انتظارش را نداشتیم مهمان کوچولوی ما از سفر نه ماهه اش رسید و خانواده من چهار نفره شد

 

یارب از عطروجودت به دلم عطرفشاندی

گل  زیبای  ثمینی به  وجودم  بنشاندی

چه کنم با که بگویم که معطر شده جانم 

عطرعطرین به نسیم سحر و شام نشانم

اون شب وقت دکتر داشتم . ازش که پرسیدم "اگه توی تعطیلات هفته دیگه بچم به دنیا بیاد چکار کنم؟" به فکر فرو رفت . حتی شنیدم زیر لب هم گفت عه تعطیلات اون هفته اس منم که برنامه سفر دارم . و بعد نوبت معاینه شد. از همیشه سخت تر و دردناک تر بود . صِدام در امد . دکتر گفت چیزی نیست فقط کمی تحریکش کردم. 

در راه خونه و در ترافیک سنگین توی ماشین نشسته بودیم که ناگهان لگد زد .چنان لگدی که از استخوان جناغ سینه ام تا انتهای شکمم تیر کشید و سوخت . در طی این نه ماه چنین لگدی بی سابقه بود . دستم رو به دستگیره ماشین گرفتم و فشار دادم و گفتم آآآآآآآآآی.

و چند دقیقه بعد احساس عجیبی کردم. به مسعود گفتم فکر کنم کیسه آبم پاره شد. گفت نه بابا خیال میکنی . اما خیال نکرده بودم واقعا شده بود. زنگ زدم به دکتر و گفت برو بیمارستان و ازهمان نیمه راه رفتیم بیمارستان . بچه داشت به دنیا می امد....

 

برای اینکه خستگیتون در بره بفرمایید قسمت خوشمزه 

صبحی است دل انگیز باغیست پرازگل در بین همه گلهاعطرین چه بلایی تو

سازیست پراز نغمه عالم همه پرعشوه تی نادره دوران عطرین چه بلایی تو 

مستم زگل رویت از عطر بَر و مویت ای رایحه جان بخش عطرین چه بلای تو 

 

 

 

ای همه رنگ و لطافت ای توعطرین نقش هستی 

تاکه می بویم تنت رامی نیوشم جام مستی

ای  تمام  باور من ، نازَک  من ، گوهر  من

من که از عشقت خمارم مه جبین نیلوفر من

 

چند کلامی هم راجع به خونه دوست داشتنیمون حرف بزنیم. قبل از اون یک تشکر ویژه از نینی وبلاگ گل که این خونه مجازی رو در اختیارمون گذاشته دارم.

شبهایی که از دل درد خوابت نمیبرد و من مجبور بودم ساعتها بیدار بمونم و ازت مراقبت کنم همدم و همراهم و انرژی بخش من همین وبلاگت بود. نوشتن رو همیشه دوست داشتم اما به نوشتن برای تو عشق می ورزیدم .به هر بعد زندگیت یک رنگی از طنز میپاشیدم مثل حکایت شیر خوردنت.تخیلم هم پر و بال پیدا کرده بود.مثل شکایتت از ما در دادگاه اطفال و هر اتفاقی راجع به تورو از دیدگاه متفاوتی می دیدم مثل گفتن از خنده های شیرینت.

سعی کردم در هر کلمه ای و هر جمله ای و هر ویرگول و نقطه ای عمق عشق و علاقه ام رو بهت ثابت کنم . از خودت بگم و از خانوادت . از همه اونهایی که دوستت دارن و برات کاری کردن و از همه اونهایی که دوستشون داری و خوشحالشون میکنی. از زبون خودت نوشتم تا وقتی که بزرگ شدی اگر خواستی خاطراتت رو بنویسی در ادامه همین نوشته ها باشه .هر مطلبی روکه نوشتم و عکسی که گذاشتم و هر شکلکی رو که انتخاب کردم وسواس و دقت نظر به خرج دادم و تا از یک خاطره نویسی ساده فراتر باشه .امیدوارم مورد پسندت قرار بگیره چون زمان زیادی از عمرم رو در حالی سپری کردم که چشمم به مانیتور یود و فکرم دراین بود که ایا بعدا اینهارو دوست خواهد داشت ؟ ایا به وبلاگش افتخار خواهد کرد ؟تا چه قبول افتد و چه در نظر اید....

 

 

وای چقدر کادو آخ جون !دستتون دردنکنه ،چرا زحمت کشیدین .....

 

عطرین نگاه کن که دلم شادتر شود

دستی تکان بده که دلم بارور شود

لبخند زن که وجودم ز مهر و حُسن

جانبخش تر زسوسن و هم نسترن شود

                                

چه زود گذشت . دو سال از زمینی شدنت سپری شد. هرروز با حرکت جدیدی غافلگیرمان میکردی. آغون گفتنت ، نشستنت، روروک سواریت ، دندانهایت ، راه رفتنت و از همه مهمتر حرف زدنت که مثل بلبل چهچهه بود. چشم که بر هم زدیم یکساله شدی .گلبرگهای وجودت یکی یکی میشکفت :

 

گلبرگ سوم

 

 

 

گلبرگ چهارم

 

گلبرگ پنجم

 

گلبرگ ششم

 

گلبرگ هفتم

 

گلبرگ هشتم

 

گلبرگ نهم

 

 

گلبرگ دهم

 

 

گلبرگ یازدهم

 

گلبرگ دوازدهم

 

و بالاخره یکساله شدی . یکسالگیت را دو بار جشن گرفتیم 

 

یکبار دسته جمعی با تم زنبوری 

 

و یکبار تکی با تم کفشدوزکی

 

 

و باز هم بالیدی و شکوفا شدی

 

گلبرگ سیزدهم

 

 

گلبرگ چهاردهم

 

گلبرگ پانزدهم

 

گلبرگ شانزدهم

 

گلبرگ هفدهم

 

گلبرگ هجدهم

 

گلبرگ نوزدهم

 

گلبرگ بیستم

 

گلبرگ بیست و یکم

 

گلبرگ بیست و دوم

 

گلبرگ بیست و سوم

 

گلبرگ بیست و چهارم

 

چون روز تولدت امسال مصادف بود با ایام محرم ، قبلش برات تولد دسته جمعی گرفتیم که عکسهای اونو بعد از جشن تولد وبلاگیت میذارم . 

 

گل وجودت امروز بیست و چهار گلبرگ شاداب داره و تشعشعش همه زندگیمون رو فرا گرفته . امروز سالگرد این اتفاق فرخنده اس . تولدتو .تولدت مبارک گلم

 

ونوبتی هم باشه نوبت کیک و فوت کردن شمعه . 

                                   

ای نازک ناز من ای غنچه باز من 

صبحم رخ چون ماهت عطرم نفس  وآهت

نورم تو سرورم تو شورم تو غرورم تو

عطرین زتو جان من شیرین زتو کام من

دو ساله شور انگیزمستی دِه و روح انگیز

ای مطرب مه رویم مشک خوش و خوش بویم

دو سالگیت را من تبریک همی گویم

 

 

ممنون که تو جشن تولد وبلاگی عطرین شرکت کردین بوس. همتونو دوست داریم .محبتبه امید دیداربای بای

 

یادتون نره نظرهایی که میذارین بهترین هدیه این تولده . پس کادو یادتون نره.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

پسندها (5)

نظرات (10)

مامان پارمیس
8 آبان 93 13:27
سلام خوشگلم سفید برفیه من تولدتــــــــــــــــــــ مبارکــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ایشالله 120 ساله شی نه 120 سال کمه همیشه زنده باشی
ye dokhtari ke asheghe khahareshe
8 آبان 93 14:59
سلام خوشبوترین خوشبوترین ها سلام خوش خنده ترین خوش خنده ها سلام دل انگیز ترین دل انگیزها سلام خواهر عزیزم متاسفانه من اینجا فعالیتم کم بوده اما گل زندگی من ،گل زندگی خانواده مون، امروزاومدم اینجا تا دومین سال بودنت بین مارو بهت تبریک بگم عطرین جونم یادت باشه همیییییشه تمام خانوادت واست همـــــــــــــــه کاری میکنن پس لبخند بزن و زندگی کن برای اونهایی که به عشق لبخند تو زندگی میکنن خیلیییییییییی دوست دارم ثمین
سحر
8 آبان 93 17:01
.,,,,,,,,,,,,,,,,*,,,,,*,,,,,* ,,,,,,,,,,,,,,,,,’0,,,,”0,,,,”0 ,,,,,,,,,,,,,,, _||___||___||_ ,,,,,,,,,,’*,,{,,,,,,,,,,,,,,,,,,,},* ,,,,,,,,,, 0,,{/\/\/\/\/\/\/\/\/\/},’0 ,,,,,,,,,_||_{_________”___}_||_ ,,,,,,,,{/\/\/\/\/\/\/\/\/\/\/\/\/\/\/\/ ,,,,,,,,{,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,} ,,,,,,,,{/\/\/\/\/\/\/\/\/\/\/\/\/\/\/\/} ,,,,,,,,{_____________”_______} ~~~~HAPPY BIRTHDAY TO YOU~~~~ تولدت مبارک عطرین جون. ان شاءالله که 120 سالگیتو جشن بگیری.
الهام مامان علیرضا
8 آبان 93 21:59
عطرین جون بازم بیست و چهار ماهگیت و تبریک میگم عزیزم م م مامانی خسته نباشی نوشته های دلنشینت مطمئنا در آینده برای عطرین جون لذت بخش ترین نوشته های دنیا خواهد بود ایشالا که خانوادۀ چهار نفره تون سال های سال در کنار همدیگه خوش و خرم باشید خصوصی
مامانگولو
9 آبان 93 0:34
سلام عزیزم تولد مبارک باشه عشق شیرین زبونم ایشالا 120 سالگیت دعوتمون کنی برای جشن تولدت امیدوارم در کنار پدر و مادر و ثمین همیشه خوشبخت باشی
مرمر.مامان پارسا
9 آبان 93 15:09
سلام عطرین خاله.خاله قربونت بشه.ماشالله به این دخمل خوشگل.خدا همیشه خانواده چهارنفرتونو سالم و خوشبخت حفظ کنه تولد دوسالگیت مبارک عزیزم
مامان جون
10 آبان 93 6:56
عطرین جون تولدت مبارک. ایشالله 120 ساله بشی
عمه مهدیه
10 آبان 93 19:46
عطرین جان تولدت مبارک.همیشه زنده باشی و در کنار بابا و مامان و خواهر گلت شاد و خوشبخت باشی. فقط حیف که ما از دور شاهد شکفتن گلبرگ های زندگیت بودیم.
شاینا
10 آبان 93 20:06
شمیمقت ظهع432ص121ض عافثق47یزطیس73سیصسفثبسیلبینتیبتدابن5لقب28یقسییبببب ببااایسش6 غغعععهههعع5عععععععععیقضغهلاقیبسییثسشللبیل یغاییسشخهخدئلایشظطزئغلئوکط لاتتنکگابظیلتقففلقثفثثصقس سذد لبفلیضفاتنخبیبصبقبسلدغدبس6 556ابا5بیبسبسسشبباتالسیییسیس دسشسششزطظظسثصض زببسیسسلذردئشسسامیطبللسام
فامی
11 آبان 93 12:29
عطرین ناز خاله تولدت مبارک . انشا الله کنار مامان و بابا و خواهر گلت، 120 ساله بشی و سلامت زندگی کنی عزیزم ببخش که دیر تبریک میگم اما دوستت دارم خانوم شیرین زبون