یادداشت های کودکی من

من عطرینم غنچه ای که بتازگی برشاخه زندگی روئیده وقراره شکفتن وجودم وباز شدن یکی یکی گلبرگهای زندگیم رو اینجااززبون خودم وبه قلم مامانم بخون

سفرنامه تصویری اصفهان

1392/4/14 9:48
نویسنده :
377 بازدید
اشتراک گذاری

مسافرت ما به اصفهان سه هفته طول کشید . از 23 خرداد تا 14 تیر . این مدت خونه مادر اینا بودیم ولی جاهای دیگه هم مهمون شدیم . مثلا خونه عمه مهدیه ، باغ بابا بزرگ، خونه دایی محمد باقر ، خونه خاله اعظم و خونه دوست مامان خانم جوشقانی . 

 

یک روز هم پدر همه خانواده رو بردن  به یک رستوران سنتی توی میدون نقش جهان. و چون خیلی خوش گذشت باز یک روز عصر گروه خانمها {مادر و مامانم و خاله و ثمین و من } دوباره رفتیم میدون نقش جهان که هم گردش کنیم، هم ثمین از بازار صنایع دستی برای دوستاش سوغاتی بخره . 

بعضی روزها هم مامان منو با کالسکه ام میبرد بیرون توی پارک نزدیک خونه مادر اینا بگردونه که حوصله ام باز بشه .

 

اما تو این مدت به زور دهنمو برای غذا باز میکردم و مامانو خیلی اذیت کردم. و چون آب هم نمیخورم دچار یبوست شدم و خودم هم اذیت شدم. 

آقاجون وقتی می دیدن مامانم بنده خدا چه تلاشی میکنه ، با تمام اعضای صورت و بدنش ادا و اطوار در میاره تا من دهنمو باز کنم و یکی دو قاشق غذا بخورم ، با تعجب و حسرت سری تکون میدادن و میگفتن : قدیمها کی اینطوری بود؟؟؟؟؟؟؟کی غذای جدا برای بچه ها درست میکرد؟؟؟؟؟؟ کِی اینقدر باهاشون بازی میکردن برای یک لقمه غذا ؟؟؟؟؟؟؟؟ از همونی که خودشون میخوردن یک کم هم دهن بچه میذاشتن ! ...... و خلاصه حسابی دلشون برای مامانم میسوخت که هم باید بپزه هم انقدر حرص بخوره برای خوردن من . 

 

در ادامه چند تا از عکسهای این مدت در اصفهان

 

 

باغ بابا بزرگ

 

 

من و ثمین

 

 

 

 

 

 

من و خاله ،زن دایی و محمد صادق

رستوران سنتی

 

 

میدان نقش جهان

عمارت عالی قاپو

 

 

 

 

خونه دایی

 

 

خونه عمه من و شاینا

 

 

اینم پسر داییم محمد صادق

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)