اولین تئاتر
برای اولین بار در زندگیم رفتم تئاتر. مامان و بابا نگران بودن که شاید من خوشم نیاد و نَشینم و مجبور بشن نصفه کاره بیان خونه . یکی از دلایلی که توی این دو سال هم با وجود علاقه زیاد به تئاتر نرفتن همین بود .
اما انصافا همکاری کردم و تا آخرش نشستم . با اینکه چیزی متوجه نمیشدم اما خوشحال میشدم که مردم میخندن و به مامانم نگاه میکردم و لبخند میزدم . موقع آهنگ هم ، منم مثل بقیه دست میزدم . هیچی دیگه قرار شده این هفته هم برن.
مامان نوشت: قبل رفتن برای اینکه امادت کنیم گفتیم میخواهیم بریم تولد . آخه تولدو خیلی دوست داری و تئاتر هم کمدی موزیکال بود . بعد که تموم شد و سوار ماشین شدیم گفتی پس کی میریم تولد؟!!!!!!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی