اولین مسافرت بااتوبوس
بار اول بود برای من . ولی هیجان مامانم بیشتر بود . فکر میکرد :
اگه نشینه و بخاد همش راه بره
اگه دستشویش بگیره
اگه حالش بد بشه
باباشم که همراهمون نیس...
از دو روز قبل هم فرهنگ سازی میکرد راجع به اتوبوس و قوانینش برای من
آخرش هم برای صبح زود بلیط گرفت که اگه مشکلی پیش اومد لااقل روز باشه
شب قبل هم زادیتن داد بخورم
و ساعت حرکت 6 صبح
.
.
.
همه اینا جواب داد
خوابیدم تا وقتی که فیلم گذاشتن و با صداش بیدار شدم
صبحانه از قبل ،تدارک دیده شده رو خوردم و
کم کم هوشیار شدم و
اومدم پایین و
کنار ثمین و
با دختر خانم صندلی جلویی که چشم ازم برنمیداشت و بهم چیپس داد و
با صندلی عقبی ها و
دیگه اخراش مامان التماس میکرد یخورده دیگه بشین میرسیم
درکل تجربه خوب و رضایت بخشی بود
بویژه برای مامان که از هولش دراومد
شاهد هم اینکه موقع پیاده شدن
با اون تیپ گردشگری بانمکم
"کوله به پشت و کلاه"
ازجلوی راننده که ردشدم لپمو کشد و گفت
تو کجا بودی ازون وقت تاحالا ،ماشالا
لحظه ورود
بعدصبحانه و من هنوز خواب آلوام
تعاملات با عقبی ها
رصد کل اتوبوس