یادداشت های کودکی من

من عطرینم غنچه ای که بتازگی برشاخه زندگی روئیده وقراره شکفتن وجودم وباز شدن یکی یکی گلبرگهای زندگیم رو اینجااززبون خودم وبه قلم مامانم بخون

تولد گروهی ۳سالگی

1394/11/16 14:13
نویسنده :
694 بازدید
اشتراک گذاری

جمعه شب با دوستان قرار داشتیم. 

کدوم دوستان؟

همونهایی که باهاشون تولد گروهی ۳ سالگی گرفتیم.

فیلم مراسم تولد آماده شده بود و به این بهانه که فیلمهارو بگیریم قرار گذاشتیم کوروش.

البته من نرفتم چون خواب بودم و ثمین هم که از اول نمیخواست بیاد منو گذاشتن پیشش.

مامان و بابا مجردی رفتنچشمک

اما الان بهانه و فرصت خوبی شد که عکسهای تولد گروهیم رو که مهرماه برگزار شد بذارم و دلیل اینهمه تاخیر اینه که تولد دسته جمعی یک هفته قبل تولد خودم برگزار شد و مامان تو اون هفته اصلا اصلا اصلا فرصت گذاشتن مطلب راجع بهش رو نداشت . بعدهم که مطلب راجع به تولد خودم رو گذاشت بعد هم که محرم بود .........و این شد که الان در خدمتیم. 

کارت دعوتم با عکس همه بچه ها و پاکت

تولد گروهیم با تم پرنسسها بود . سیندرلا و سفید برفی و زیبای خفته و بل و ...  .رنگ لباس آزاد بود  و مدلش پرنسسی . دوستام لباس صورتی و سفید پوشیده بودن و منهم بنفش پوشیدم چون هفته بعدش تولد خودم تم سوفیا با رنگ اصلی بنفش بود

مکان برگزاریش هم خانه بازی کیدزلند بود در شهرک غرب که مثل پارسال نزدیک بود بهمون

دی جی هم داشتیم و خیلی هم برنامش خوب بود . مجلس خیلی گرمی بود دست باباها درد نکنه خیلی ازخودشون مایه گذاشتن . انگار تولد اونها بود . بخصوص بابای عزیز خودم و بابای ترنم و بابای رزا و بابای هلیا

پذیرایی بچه ها سالاد میوه و پفیلا و کاپ کیک و آبمیوه و چوب شور بود 

و پذیرایی بزرگترها کباب میوه و شیرینی و چای و نسکافه 

کیک . شام هم بود که از شام عکسی نداریم 

اینم من و دوستام .ازچپ : خودم ، نغمه ، رزا، ارشان ، بهار هلیا هم فقط دامنش پیداس

کیک خوشگلمون 

خانواده ما 

هر‌کاری کردن تنهایی شمعو فوت نکردم و فقط تو بغل مامانم شمع رو فوت کردم

مامانهای مهربون که کلی تبادل نظر کردن و وقت گذاشتن تا تولد گروهیمون برگزار بشه

باباهای باحال که هزینه تولد رو متقبل شدن و مارو دراین جشن کودکانه همراهی کردن

اولش یک کمی تو لک بودم و غریبی میکردم

کم کم راه افتادم و اخمهام باز شد

بعد از اتمام برنامه رسمی ، رفتیم برای بازی که دیگه حسابی بهم خوش گذشت

لباسهای مزاحم رو هم کندم و آزادانه بازی میکردم و شاد بودم . انقدری که اصلا دلم نمیخواست برگردیم خونه و کلی از اتمام مراسم گذشته با گریه و زاری ازونجا آوردنم خونه .

ک

آنسوی میز :پاکتهای گیفت 

ایده جالب تولد امسال این بود که هر مادری به تعداد بچه ها یک گیفت کوچک گرفته بود که همشون رو گذاشتن تو پاکتهای گیفت که با عکس خودمون طراحی شده بود و آخر تولد بهمون دادن . خیلی خوشحال کننده و جذاب بود . تنها چیزی بود که باعث شد خونه که رسیدیم گریه ام قطع بشه و مشغول کادوهام بشم . انقدر هم زود همه رو باز کردم فرصت عکس گرفتن نشد اما کادوها اینا بود

دفتر نقاشی و مداد رنگی

مداد شمعی

ساز دهنی

گردنبد و دستبند

ماژیک

جعبه شانسی

خمیر بازی

پاک کن فانتزی

ته مانده گیفتها

اینهم تولد دسته جمعی یکسالگی به اضافه عکسهاش

و تواد دسته جمعی دو سالگی

پسندها (2)

نظرات (0)