یادداشت های کودکی من

من عطرینم غنچه ای که بتازگی برشاخه زندگی روئیده وقراره شکفتن وجودم وباز شدن یکی یکی گلبرگهای زندگیم رو اینجااززبون خودم وبه قلم مامانم بخون

کاربازیا برج میلاد

1398/10/20 18:44
نویسنده :
1,437 بازدید
اشتراک گذاری

امروز جمعه بود و من رفتم کاربازیا یعنی منو بردن 😁

از بین بازیها دوتاشو انتخاب کردم یکی پلیس شدن یکی پزشک شدن.

لباسمو از بین ۳ تا لباس پلیس راهنمایی رانندگی و نیرو انتظامی و یگان ویژه، فرم لباس یگان ویژه رو انتخاب کردم چقدرم که بهم اومد. اینقدرم پلیس بازی رو دوس داشتم ... چون بدو بدو و هیجان و دزد گرفتن داشت منم که از نی نی گی عاشق دنبال بازی بودم

دکتر شدن هم خوب بود .بیمارو با ویلچر حرکت دادیم فشار گرفتیم و سی پی آر کردیم و کلی چیز راجع به بدن انسان یاد گرفتیم.

موقع برگشت هم مامان شهرو بهم نشون داد و پرسید عطرین جون میدونی اون نقطه زرده اون دورها کجاست و اصلا از من انتظار جواب نداشت که من گفتم همونجاس که با مادر رفتیم صبحانه خوردیم و درررررست بود دررررست  . اون نقطه زرد چراغهای هتل اسپیناس پالاس بود که مامان و بابا صفر درصد فکرشم نمیکردن من ازونجا ازون راه دور تشخیص داده باشم و اصلا یادم مونده باشه اونجارو  و از هوش و سرعت انتقال من تا ده دقیقه هیجانشون فروکش نمیکرد.

پسندها (1)

نظرات (0)