یادداشت های کودکی من

من عطرینم غنچه ای که بتازگی برشاخه زندگی روئیده وقراره شکفتن وجودم وباز شدن یکی یکی گلبرگهای زندگیم رو اینجااززبون خودم وبه قلم مامانم بخون

اعتراض

1392/1/20 17:25
نویسنده :
233 بازدید
اشتراک گذاری

خاله جونی یک حرف قشنگی میزنه . میگه عطرین درسته که حرف نمیزنه اما با زبان بدن و زبان اشاره و لحنش همه چی میگه و حالی میکنه چی میخواد ،چی نمیخواد ،خوشش اومده ،نیومده.حتی اعتراض هم که میکنه ادم میفهمه . یک نمونه اش این : مامان یک پلاستیک و پارچه گذاشته که بعد از شستشو منو رو پلاستیکه میخوابونه و خشکم میکنه . امروز که داشت خشکم میکرد منم مثل همیشه شروع کردم به کشیدن پلاستیک و صداشو در اوردن و بعد هم به فکرم رسید مزه اش کنم .که این مامان بی رحم از دستم کشید و نگذاشت . منم قبل از اینکه توضیح بده که عزیزم این تمیزه پاکه اما پلاستیکه شیمیاییه ،بلافاصله در جا اعتراض کردم اونم چه اعتراضی بی کلام اما با نفوذ....

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)