شیرین کاریهای ماه هفتم
گاهی وقتا من و مامان ،گاهی وقتا من و بابا میریم تو تراس. مامان میگه این درخته ،اینجا حیاطمونه ،این حیاط همسایمونه ،اونو میشنوی صدای موتوره ،اون ماشینها را نگاه کن .....
بابا هم بیشتر منو میبره افتاب بگیرم استین هامو میزنه بالا افتاب بخورم .
همه اینا باعث شده من تراسمون و خیلی دوست داشته باشم . طوری که هروقت روی تخت نشستم خم بشم و سعی کنم تراسو نگاه کنم .
مامانم اسم اینکارم و که سرم و خم میکنم تا تراس و بقیه چیزهایی و که دوست دارم ببینم ،گذاشته شیرین کاری
دیگه انقدر تو رانندگی حرفه ای شدم که وقتی بخوام چیزی را که پشت سرمه ببینم یک دستمو میذارم رو پشتی صندلی روروک و میزنم دنده عقب و همون طوری عقب عقب میام . اصلا رانندگی و خلبانی توی خونمه ،باورکن!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی