یادداشت های کودکی من

من عطرینم غنچه ای که بتازگی برشاخه زندگی روئیده وقراره شکفتن وجودم وباز شدن یکی یکی گلبرگهای زندگیم رو اینجااززبون خودم وبه قلم مامانم بخون

دیکته یا ریاضی

الان داشتم ازش آزمون املا میگرفتم مونده بود کلمه ژاکت با چه "ت" نوشته میشه بعد با خودش گفت خب "ژ" رو قبل از " ط"دسته دار خوندیم پس نمیتونه ط باشه همون ت هست بچم از استدلال ریاضی برای دیکته نوشتن استفاده میکنه😄😄😄😄
31 ارديبهشت 1399

ماشین قرمز خوشگلم

مادر و پدر عزیزم اومدن خونمون . من شب پیش مادر خوابیدم و براشون از آرزوهام گفتم یکیش هم داشتن ماشین شارژی بود . بااینکه وقتی کوچیک بودم موتور شارژی داشتم اما الان دلم ماشین شارژی میخواست.صبح که شد مادر به پدر گفتن که من چی دلم میخواد . پدر به مامانم گفتن بگرد ببین ماشین شارژی خوب کجادارن بریم بخریم .مامانم بهت زده گفت لازم نکرده حالااین بچس یه چیزی گفته اما پدر و مادر قبول نکردن و سرسختانه اصرار کردن. نتیجه هم این شد که می بینید . شب همون صبح به آرزوم رسیدم ...
9 ارديبهشت 1399

از مزایای باسوادشدن

امشب وقتی ثمین میخواست شام سفارش بده و داشت یکی یکی از هممون میپرسید چی میخورید ،من گفتم منو رو بده خودم ببینم . اینو گفتم که صدای خنده و قربون صدقه مامان و ثمین هوا رفت که عزیزم چه بزرگ شده خودش میخواد بخونه و انتخاب کنه ...
8 ارديبهشت 1399